سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دور زدن ممنوع

صفحه خانگی پارسی یار درباره

روز نوشت با تاخیر

    نظر

 

سه شنبه 25 آبان روز عرفه.

مترو بهارستان پیاده میشم و راه میفتم سمت سعدی.اماقبلش به سپهسالار یه سری هم میخوام بزنم.صدای اذان که میاد خوشحال میشم که مسجد بازه.میرم داخل که برم نماز بخونم آقاهه میگه خانوم نماز نیست .چشام گرد شده بود گفتم بله.گفت خانوما نماز نداره اینجا فقط برا آقایونه.خندم گرفتو سری از تاسف تکون دادم.مسجد مال باباشونه.حالا یکی مثل من میخواست نماز بخونه باید تو خیابون بخونه.اسم مسجده هم توحید بود.

حاجی تو دعای عرفه راست میگفت.در مورد مساجد.معلوم نیست چه میکنن.بیانیه جدید هم که صادر شده آقایون نباید برا عزاداری تو مساجد برهنه بشن.اختیار مردمو دارند.واقعا با حاجی موافقم یه مشت بی سواد.بماند.

تو دعای عرفه امسال صحنه های جالب بود.کاش حس عکس گرفتن داشتم.

یه اتفاق جالب و زورکی هم افتاد.رفیق شفیق میخواست زورکی ما رو بپرونه.فکر کرده من زن آدمای خودخواه میشم.بچه پررررووووووو...

پی نوشت:

*جونت بال میاد تو پارسی بخوای مطلب آپ کنی.

**سرعت اینترنت پایینه .نمیدونم کامی مشکل داره یا سراسریه.

***دلم برا مامان بزرگ تنگ شده.

****محرم نزدیکه.

*****چقدر نیاز به دعای خیر دارم.

هذا من فضل ربی