سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دور زدن ممنوع

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دیروز،امروز،فردانوشت

    نظر

دیشب با آه تموم رخت عزای آقا رو کندم.انشالله همیشه عزادار و مشکی پوش  ارباب باشیم.

همیشه وداع برام سخت بوده .چه مکانای زیارتی،چه با محرم وصفر.

فکر کنم صفور دیگه جدی جدی داره میپره.بسی خرسندیم.

این اخوان مسلمین چقدر بی شعوره.اصلا مگه آقا با تو حرف زده خودتو انداختی وسط.یکی بیاد عربیو عربی براشون ترجمه کنه تا حالیشون شه آقا چی گفت.دیروز نماز جمعه یخ زدم.نگران بودم دوباره سرما خوردگی برگرده،که شکر خدا نشد.البته فدای سر آقا.

صبح پیامک زدیم برا استاد که اگه فردا نمایشگاهی بیام.گفت احتمال زیاد.عصری اومدم از کنار آینه رد شم اوووووووووه بله نیاز دارم به...(شرعا درست نیست).واقعا پشیمون شدم .حس صبح بلند شدن رفتن به...ندارم بعد نمایشگاه استاد.فکر کنم نمایشگاه استاد تو فرهنگسرا سمت قلهک تو کوچه امامزاه اسماعیله.اسمشو یادم نیست.خواستید میتونید یه سر برید.

امروز با هاجر هم کمی حرفیدیم.نگران بودم .چواب پیامامو نمیداد.خدا رو شکر خوب بود.فکر کنم روح الله سر قضیه آقای سید کمی ناراحته از دستم.خوب نمیخوردیم به هم دیگه.

دلم کتاب میخواد.بدم نمیاد دوباره یه کار دیگه ای رو امتحان کنم.

و اینکه دلم لک زده برا زیارت امام رضا(ع).

همین.

هذا من فضل ربی