سکوت نوشت
پر از حرفم اما در سکوت.....
دارد میگذرد ...زندگی...دنیا....
هذا من فضل ربی
پر از حرفم اما در سکوت.....
دارد میگذرد ...زندگی...دنیا....
هذا من فضل ربی
دارد میگذرد...
سخت گاهی سخت تر و گاهی کمی آسان...
اما مهم این است که میگذرد...
هذا من فضل ربی
نامرد.....
خوب معلومه مرد نیست......نااااااااااااااااااااااامرده...
پی نوشت...:
خدایا داری میبینی دارم دق میکنم..پس کمکم کن...
هذا من فضل ربی
عشق اینروزها درگیـــــــــــــــــــــــــــــــر است...
بین عقل و دل.......
پی نوشت:
خدایا کمکش کن....
هذا من فضل ربی
سلام
بعد از مدت ها...
خوب یادم هست 8 روز بعد از آخرین پست قصه مادربزرگ به سر رسید...و 7 روز بعد صفحه جدید تو زندگیم باز شد...صفحه ای که هنوز درگیرم...
با چه کنم های زیاد...با پوست انداختن های زیاد...با تجربه های زیاد..
از آخرین پست تا به حالا چقدر برام اتفاق افتاده ها.....از عاطفانه بگیر تا کارانه....
بماند ...تا شاید زبونم باز شه...
تازه از مهمونی خدا اومدم فقط خودش کمکم کنم..
پی نوشت...:
1. فصل انتخابات است و انتخاب اصلح...
2. خدایا میشه سفت تو بغلت فشارم بدی تا کیف کنم همش پیشمی..
هذا من فضل ربی
گیر کردم بد جور....
حالمان بسی خراب است ..از نوع حاد...
خدایا خودت کمک کن...
هذا من فضل ربی
چقدر بده ما آدمها یاد گرفتیم نمک بخوریمو نمکدون بشکنیم...
چقدر بده روحیه زیر آب زنی و نامردی...
چقدر بده بی جهت از هم طلبکار باشیم...
چقدر بده .....
کاش بتونیم خودمونو اصلاح کنیم...
پی نوشت :
اصلا رو به راه نیستم..از دست آدمهای...درگیرم...
هذا من فضل ربی
اینکه هفته پیش در قطعه ای از بهشت باشی این هفته درگیر ...
دیگه دارم از تهران خسته میشم...دلم یه روستا با آدمای صاف و ساده میخواد برم درس بدم به بچه هاشون...چه رویااااااااااااایی...
دنبال یه مدرسه تو پایین شهرم...برای فعالیت...
دیگر اینکه عجب اشتباهی کردیما ....خودمونیم....(!!!!)
دعایم کن...
هذا من فضل ربی
هر دم از این باغ بری میرسد...
متاسفم ...برای سریال بیدار باش...
کاش میشد فریاد زد..
هذا من فضل ربی
از در مسجد بیرون میام...طبق معمول بچه ها بیرون ایستادن...
دیالوگ بین 2 تا پسر بچه دم در مسجد ....
ـــخاک بر سر موهات..
ــــبرا چی؟
ــــچون تیزه میره تو گوش آدم...
لذتی داره دنیای بچه ها و حرف زدنشون...
روزای آخر محتاج دعا هستم..
هذا من فضل ربی