سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دور زدن ممنوع

صفحه خانگی پارسی یار درباره

موضوع انشا :تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید..؟

    نظر

امروز دورازدهم فروردین 90 هستش.به همین سادگی 12 روز از 90 گذشت و چشم هم بزارم 12 ماه میشه.

موضوع انشا :تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید..

این موضوع انشا زمان مدرسه بود.چه حالی میکردیم وقتی بچه ها میخوندن همه گوش میکردیم ببینیم کی کجا رفته؟

اما الان اصلا حسش نیست که بریم چه برسه بشنویم.دلم خواست برگردم به قدیمتر و بنویسم.

اگه این موضوع رو مد نظر قرار بدم...هفته اول در خانه ما دید و بازدید بود.این هفته هم شنبه رفتیم اصفهان و چهارشنبه برگشتیم.خوب بود بد نبود.همش فکر میکردم عمرا حاضر باشم با اعمال شاقه برم مسافرت.سفر تفریحی و اینقدر... .مامان میگه سخت نمیگیرن به خودشون و رفتارای ما مشکل داره.اما به نظرم آدم میاد خوش بگذرونه نه.؟؟واقعا بعضی از آدما چه روحیه دارند.تو چادر بدون امکانات.همون فکر سویس بهداشتی وای مصیبته.نظافت و...بماند.کلی خدا رو شکر کردیم بابت سقف روی سرمون.چون شهر  اطراف اصفهان ساکن بودیم فقط یه سر رفتیم تو شهر یه بریونی مشت زدیمو برگشتیم اصلا حاضر نشدیم بمونیم.خیلی شلوغ بود.اصفهان زیبا است فقط باید خلوت باشه تا درست بگردیم.

این 12 روز یه کم کتاب معراج السعادة رو خوندم،حس میکنم خیلی باید بیشتر مواظب خودمو رفتارم باشم و عادات بد رو ترک کنم.هنوز تو مبحث عدالت با خودم درگیرم.خدا خودش باید کمک کن تا عامل به عمل شم.خطاطی اصلا کار نکردم.دلم میخواستا اما تا نیت میکردم یه کار پیش میومد.موندم با چه رویی برم سر کلاس.

از سریال های نورزوی هم بگم.واقعا متاسفم.هیچ بار یاددهی و آموزشی نداشت.صرفا خنده دار بود فقط اونم شبکه یک و سه.شبکه تهران که فقط هزینه کرده بود به درد سطل آشغال میخورد.یادمه زمان کنکور میگفتن عید یه دوره طلایی .به نظرم هست.میشه خیلی برنامه های خوب نشون داد تا ملت یادبگیرن از دوره طلایی استفاده کنن.

فردا هم روز سیزده بدر و یه روز مزخرفه برای بنده.ترجیح میدم(میدیم) تو خونه بشینم پامو از در بیرون نذارم(نذاریم).خدا بخواد این تعطیلیا تموم بشه برگردیم سر زندگیمون.

فقط خوش به سعادت اونایی که رفتن جهادی.مفیدترین کار ممکنو انجام دادن.توفیقیه و ما محروم.وقتی رفته مامان و بابا رفته بودند خونه دکتر گفتند امیر حسین با مدرسشون رفته جهادی واقعا حسودیم شد.

دیروز یه سر رفتم بیرون مردم هنوز داشتن خرید میکردند به مامان گفتم فکر کنم تا دو ماهی دیگه ملت خرید عید کنن.حالا خوبه همه هم ناله میکنن ندارند!با سمانه هم یه سر رفتیم گلزار شهدا دانشگاه.بعد از مدت ها چسبید.

پی نوشت:

موضوع انشا یه کوچک با روز نوشت قاطی شد .به بزرگواری خودتون ببخشید.

هذا من فضل ربی