گاه نوشت
و دیشب رفتم هیئت بعد از مدت ها.خوب بود.بعضی خاطرات زنده شد.
بماند.
مشهد چسبید به شرطی که آقا زود به زود بطلبن.
روزها میگذرد و من...
مناجات شعبانیه رو دوست دارم.حال قشنگی دست میده.
مکالمه زبان عربی هم به خاطر دوری راه و عصرها احتمالا پرید (اگه کسی کلاس سراغ داره که صبح ها هم برگزار شه یه ندا بده).خیلی بد شد.
و هزارن حرف نگفته.
کاش میشد فریاد زد.
هذا من فضل ربی