سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دور زدن ممنوع

صفحه خانگی پارسی یار درباره

همه چی نوشت

    نظر

بسی باعث خوشحالی است که تعطیلات تموم شد و اگه خدا بخواد به زندگی برگشتیم!

دیروز از بس که سمت خونه شلوغ بود به قول خودشون روز طبیعت اما به قول دوستی تخریب طبیعت!وقتی از بیرون اومدیم اونم صرفا چون روز مناسبی بود برا خرید وگرنه پامونو جمیعا بیرون نمیزاشتیم.جناب پلیس ما رو راه نمیداد بیریم سمت خونمون.هر چی میگفتیم بابا خونمونه انگار نه انگار.وقتی هم گفتیم بقیه ماشینا هم میگفتند ما هم خونمونه.بسم الله.

اما کلا روز سیزده فروردین روز خوبیه برای خرید از...(تبلیغ میشه..شرمنده)

دیشب کلی هوای مکه زده بود به سرم.دلم فقط خونه خدا رو میخواست.دلم طواف میخواد.نمیدونم خدایا منتظرم.

سواعد هم به سلامتی نامزد کرد.خیلی خوشحالم از این بابت .

دیگه کم کم باید شروع کنم درس خوندن.چشم هم بزارم میشه تیر امتحانای موسسه پژوهشی امام.

دلم میخواد تکه های از معراج السعادة رو اینجا بنویسم.اما ... .دعا کنید زودتر بتونم .

دلم یه کلاس معنوی توپ هم میخواد و تو برنامه امسال گنجندم.خدا کنه جای خوبی بتونم پیدا کنم تا تغذیه شم.

چقدر پست قبل مورد استقبال واقع شد!

هذا من فضل ربی


موضوع انشا :تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید..؟

    نظر

امروز دورازدهم فروردین 90 هستش.به همین سادگی 12 روز از 90 گذشت و چشم هم بزارم 12 ماه میشه.

موضوع انشا :تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید..

این موضوع انشا زمان مدرسه بود.چه حالی میکردیم وقتی بچه ها میخوندن همه گوش میکردیم ببینیم کی کجا رفته؟

اما الان اصلا حسش نیست که بریم چه برسه بشنویم.دلم خواست برگردم به قدیمتر و بنویسم.

اگه این موضوع رو مد نظر قرار بدم...هفته اول در خانه ما دید و بازدید بود.این هفته هم شنبه رفتیم اصفهان و چهارشنبه برگشتیم.خوب بود بد نبود.همش فکر میکردم عمرا حاضر باشم با اعمال شاقه برم مسافرت.سفر تفریحی و اینقدر... .مامان میگه سخت نمیگیرن به خودشون و رفتارای ما مشکل داره.اما به نظرم آدم میاد خوش بگذرونه نه.؟؟واقعا بعضی از آدما چه روحیه دارند.تو چادر بدون امکانات.همون فکر سویس بهداشتی وای مصیبته.نظافت و...بماند.کلی خدا رو شکر کردیم بابت سقف روی سرمون.چون شهر  اطراف اصفهان ساکن بودیم فقط یه سر رفتیم تو شهر یه بریونی مشت زدیمو برگشتیم اصلا حاضر نشدیم بمونیم.خیلی شلوغ بود.اصفهان زیبا است فقط باید خلوت باشه تا درست بگردیم.

این 12 روز یه کم کتاب معراج السعادة رو خوندم،حس میکنم خیلی باید بیشتر مواظب خودمو رفتارم باشم و عادات بد رو ترک کنم.هنوز تو مبحث عدالت با خودم درگیرم.خدا خودش باید کمک کن تا عامل به عمل شم.خطاطی اصلا کار نکردم.دلم میخواستا اما تا نیت میکردم یه کار پیش میومد.موندم با چه رویی برم سر کلاس.

از سریال های نورزوی هم بگم.واقعا متاسفم.هیچ بار یاددهی و آموزشی نداشت.صرفا خنده دار بود فقط اونم شبکه یک و سه.شبکه تهران که فقط هزینه کرده بود به درد سطل آشغال میخورد.یادمه زمان کنکور میگفتن عید یه دوره طلایی .به نظرم هست.میشه خیلی برنامه های خوب نشون داد تا ملت یادبگیرن از دوره طلایی استفاده کنن.

فردا هم روز سیزده بدر و یه روز مزخرفه برای بنده.ترجیح میدم(میدیم) تو خونه بشینم پامو از در بیرون نذارم(نذاریم).خدا بخواد این تعطیلیا تموم بشه برگردیم سر زندگیمون.

فقط خوش به سعادت اونایی که رفتن جهادی.مفیدترین کار ممکنو انجام دادن.توفیقیه و ما محروم.وقتی رفته مامان و بابا رفته بودند خونه دکتر گفتند امیر حسین با مدرسشون رفته جهادی واقعا حسودیم شد.

دیروز یه سر رفتم بیرون مردم هنوز داشتن خرید میکردند به مامان گفتم فکر کنم تا دو ماهی دیگه ملت خرید عید کنن.حالا خوبه همه هم ناله میکنن ندارند!با سمانه هم یه سر رفتیم گلزار شهدا دانشگاه.بعد از مدت ها چسبید.

پی نوشت:

موضوع انشا یه کوچک با روز نوشت قاطی شد .به بزرگواری خودتون ببخشید.

هذا من فضل ربی


نوروز 90

    نظر

از جمله اساسی‌ترین کارهای دشمنان ملت ما و کشور ما در مقابله با کشور ما، مسائل اقتصادی است.

به قصد این بود که یک ضربه‌ای بر پیشرفت کشور ما وارد کنند و آن را از این حرکت شتابنده باز بدارند. البته خواسته آنها برآورده نشد و نتوانستند از تحریمها آن نتیجه‌ای را که انتظار داشتند، بگیرند و تدابیر مسئولان و همراهی ملت بر ترفند دشمنان فائق آمد؛ اما دنبال می‎کنند.

ما بایستی توجه کنیم به اساسی‌ترین مسائل کشور، و محور همه اینها به نظر من مسائل اقتصادی است. لذا من این سال را «سال جهاد اقتصادی» نامگذاری می‎کنم و از مسئولان کشور، چه در دولت، چه در مجلس، چه در بخشهای دیگری که مربوط به مسائل اقتصادی می‎شوند و همچنین از ملت عزیزمان انتظار دارم که در عرصه اقتصادی با حرکتِ جهادگونه کار کنند، مجاهدت کنند. حرکت طبیعی کافی نیست؛ باید در این میدان، حرکت جهشی و مجاهدانه داشته باشیم.

                                                                           پیام نوروزی مقام معظم رهبری ..بهار 1390

سال نو مبارک.سال سلامتی خیر وبرکت واز همه مهمتر ظهور حضرت باشه.

هذا من فضل ربی


روز نوشت 10

    نظر

امروز آخرین روزی کاریم بود توسال 89 بود.رفت تا سال 90.از همون لحظه که داشتم برمیگشتم دلم تنگ شد برا کارم.

نمیدونم قراره چی بشه.با اینکه یه ماه اندیه که مشغولم اما واقعا لذت میبرم.بسی شیرین است.امروز دل رو زدم به دریا و به حاج آقا گفتم میشه نفرستیدم ... .حاج آقا گفت خودمم زیاد دلم نمیخواد اما باید ببینیم.مثل کارشون مبهم جواب داد.

دیشب سمیرا نرم افزار سخنرانی آقای مجتهدی تهرانی رو برام اورد.بسی لذت میبریم.نمیدونم بشه رو گوشی ریخت یا نه؟

انگار همین پارسال بودا شب چهارشنبه سوری رفتیم جمکران.دیشب باورم نمیشد به چشم بهم زدن شد یه سال.شب خوبی بود.بعد از یه سال س اومده بود.چه دختر ماهیه.یادم باشه از گذشت وبزرگیش تعریف کنم.نامزدیش بهم خورده بود.از یه طرف ناراحت شدم از یه طرف خوشحال.دانشجو هم شده بود.دخترشم بزرگ شده بود.

دیگه همین.خیلی خسته ام فعلا.

هذا من فضل ربی

 


روزنوشت 9

    نظر

  *تا رایانه روشن بشه (پاس داشت زبان فارسی رو داشته باشید) صدای زهرا(دختر دایی)میومد که به سما میگه خوش به حالتون شما چند تا خواهرید.سما میخنده میگه برا چی ؟میگه آخه همه تو کلاس قرآن خواهر یا برادر دارند.شما هم هشت تا خواهرید.نمیدونم از کی تا حالا ری کردیم.درست به خاطر اخلاق خوب مامان همه خودشونو دخترش میدونن اما تنی هشت تا؟؟

**دیشب مامان میگفت خانوم ...دیدم.ناراحت شده بودند.میگه میذاشتی میومدند بعد میگفتی نه.فکر میکنم خوب از اول معلوم حال بودیم دیگه.حالا چرا زحمت بکشند بیان.

واقعا تو این زمینه دارم بد جور درگیر میشم با خودم.خدایا خودت کمک کن.کامل کننده دینم باشه.

شاید تنها نکته که توصیه میکنم به بچه ها.به نظرم هیچی مهم تر از این نیست که بعد از ازدواج وقتی برگشتی ببینی نه تنها چیزی از دینتو از دست ندادی بلکه دارید ایمان و دینتون را با هم کامل میکنید.

میگفت احتمالا تو مدینه فاضله میتونی!خدایا....

***رفتم جلوی کتابخونه وایستادم ببینم چیا رو نخوندم.دیدم تا حالا اصلا به تفسیر قرآنای مامان دست نزدم.البته بعید هم هست دست بزنم.دلم میخواد برا تفسیر قرآن سر کلاس یه استاد خوب برم.کلاس بیشتر میتونه فاز بده.انشالله به شرط بقا برا سال آینده باید پیگیر باشم یه کلاس خوب پیدا کنم.اما دیدم دو تا کتاب هم نخوندم.یکی کتابی که ص از کربلا برگشته بودم بهم هدیه داد معراج السعادة‌ ملا احمد نراقی(یه کمشو خوندم) ،یکی هم کتاب مواعظ استاد حق شناس.خوبه.

بزرگواری هم کتاب علامه عسگری رو پیشنهاد دادند خدا کنه بتونم پیدا کنم.خیلی دلم میخواد بخونم.

****اوضاع محل کارهم خوبه.البته همچنان بابا اعلام مخالفت میکنه.حس میکنم یه جورایی بهش برمیخوره.خودم بدم نمیاد. با اینکه اصولا با کار کردن نسوان مخالفم اما برای سرکوب کردن نفس هم خوبه .تا حالا هم که تونستم بابا رو قانع کنم.خدابزرگ است.اما واقعا محیط دفتر خوبه.

*****دیروز بعد از مدت ها شیوا ومحیا رو دیدم.دلم تنگ شده بود براشون.زندگی مجردی محیا.یه جورایی.خودش که خیلی راضیه.اما نگران آینده اش میشم.

******زهره میگه با سمیرا صحبت کن سر لجبازی با مصطفی تصمیم نگیره.میگه رای شو بزن پسر رد کنه ومصطفی رو قبول کنه.میگم گفتنیا رو بهش گفتم،بزارید فکر کنه .دلم نمیخواد الان نظراتمو بهش قالب کنم.گفتنیا رو که باید میگفتم غیرمستقیم گفتم.خدا کنه اذیتش نکن و بزارن فکر کنه.سمیرا هم بتونه انتخاب درستی داشته باشه.

*******نمیدونم خدایا قدمامو کند بر میدارم یا هنوز شما آغوشت کامل برام باز نکردی.خدایا دل تنگتم.دلم دعای ابوحمزه ثمالی میخواد .

هذا من فضل ربی


روزنوشت 8

    نظر

موندم چی بگم.انقده که حرف هست.

پس نمیگم تا دسته بندی شه اگه حسش بود بگم. : )

خیلی دلم میخواد در مورد ستایش بگم.یه جوراییه.

آجی میگه صدای ماشین در اومده. فکر کنم از دست اندازای سر قیطریه تا شهید لواسانیه.شاید از دنده هاست. خدا کنه چیزش نشه که حوصله ندارم.

سواعد داره عروس میشه.کلی خوشحال شدم.قرار بود بیاد تهران حالا با وجود تاهل نمیدونم میاد یا نه..سواعد از رفقای سوریه است.

پیام داد:خدایا کمک کن ، دیرتر برنجیم،زودتر ببخشیم،کمتر قضاوت کنیم وبیشتر فرصت دهیم. واقعا اگه عمل کننده باشیم خیلی مشکلات رفع میشه.

خدا کنه سفر مامان و بابا برا عید جور بشه.

واقعا دلم برای آغوشت تنگ شده خدا.پس دریابم.

هذا من فضل ربی

 


روزگار

    نظر

روزگاریه ها.

تکوندن خونه عملا شنبه به پایان رسید.

حال موندم ایام بی مزه نوروز رو چه کنم.یه جورایی دلم میخواد از تهران فرار کنم.بیشتر هم دلم هوای امام رضا (ع) رو کرده.نمیدونم قسمت میشه یانه.

اگه کتابی به نظر اومد خوبه برا ایام عید معرفی کنید تا استفاده کنیم.

دلم برای خدا تنگ شده.

هذا من فضل ربی


تکوندن خونه

    نظر

اومدم بگم هیچ خبری نیست

.

.

.

.

.

الا مبحث تئوری و عملی تکوندن خانه..............

خدایاااااااااااااااااا....

همین و عرض خسته نباشید خدمت همه تکان دهنده ها

هذا من فضل ربی


لبیک یا خامنه ای

    نظر

اوضاع اینترنت بد جوره ها.

گوگل ریدر هم فیلتر شد.اشکال نداره البته میگذرد.

هیچ خبری هم نیست از اوضاع خودمان فقط اومدم حاضری بزنم برم.

از اوضاع داخلی هم هیچ غلطی نمیتوننن بکنن.

فتنه گران کوفی بدانند اگر از سرهایمان کوه بسازند فرزندهایمان هرگز در کتاب تاریخ نخواهند خواند که"خامنه ای را تنها گذاشتند"

اول وآخر حرفم هم :

لبیک یا خامنه ای

هذا من فضل ربی


روز نوشت7

    نظر

خوب این پست ضایع شدن بی بی سی هم ضایع شد،چون اخبار20:30 نشون داد.

چند دقیقه پیش مریم زنگ زد با اون حال و هواش داشت تعریف میکرد از کارایی که دارن برا شهدا میکنند.عشق میکنم از حال و هواش.از اینکه خدا چقدر بعضی بنده هاشو بیشتر دوست داره.از اینکه یه دختر با اون تیپ و طرز فکر حالا این حال روز خوبو داره.بهش هم گفتم تو داری مزد ارادت به شهدا رو میگیری و آنقدر داری با عشق براشون کار میکنی.دیگه به آقا هم مثل ما میگه آقا.خدایا شکرت.کلی انرژی مثبت میگیرم ازش.

خوب همون طور که آمریکا هیچ غلطی نمیکنه.موسوی و کروبی و امثالهم هم ایضا.

فردا باید برم سر کار.

دیدن این هم خالی از لطف نیست.قشنگه .

همین دیگه.

هذا من فضل ربی